عروسي يا عزا

 

 

مهرداد: سلام اقا ببخشيد اينجا چ خبر

 

رفيقم : عروسه ديگه مهرداد واي خداي من دوماد كيه

 

رفيقم : چه بدونم  اينم عروس خانم و شاه دوماد مباركه

 

 بوق بوق سلام مهرداد – سلام

 

رقيقم : مهرداد واسه كي مي موردي بيا ك عزا دار شدي

 

مهرداد:  سلام عشقم مبارك باشه ميبينم عروسي ميكني

 

عشقم :  ممنونم انشاا قسمت شما هم باشه

 

 مهرداد : هه باشه خوشبخت بشي اميدوارم لياقتتو داشسته باشه

 

 يه خاهش ازت بكنم ب عنوان  اخرين خاستم عزيزم

 

عشقم : چي

 

مهرداد : اگه خدا يه روزي بهت يه پسر داد

 

 قول بده اسم منو بزاري روش

 

 عشقم : واسه چي ميخواي وقتي صداش ميكنم نگاهش ميكنم

 

 نازش ميكنم ياد  تو بيوفتم عذاب بكشم اره

 

مهردادعزيزم شنيدم پسرا مادر شونو خيلي دوست دارن

 

 اينجوري شايد بدوني چقد دوست دارم

 

نفهم چرا نمي فهمي چرا  { s } چرا تنهام گذاشتي

 

نبودتو دارم احساس ميكنم خدايا بهم صبر بده

 

ديگه حرفي ندارم

 

 

تالار غم 



تاريخ : جمعه 6 فروردين 1395برچسب:عروسي يا عزا, | 6:8 PM | نویسنده : m3hrdad |
صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد